در بهار امسال، تیمی از باستان شناسان و داوطلبان به سختی شروع به کندوکاو در تاریخ فورت مرسر، یک استحکامات جنگ انقلابی در رودخانه دلاور کردند که اکنون مرکز پارک رد بانک بتلفیلد در پارک ملی، نیوجرسی است.
در طول جنگ، سربازان ارتش قاره در این قلعه مستقر شدند تا بریتانیا و متحدان مزدور هسی آنها را از تامین مجدد نیروها در فیلادلفیا نزدیک نگه دارند. در اکتبر 22، 1777، ارتش یک حمله بزرگ توسط نیروهای Hessian دفع کرد. امروزه کمتر شناخته شده است، نبرد رد بانک کوتاه و وحشیانه بود، و یکی از بدترین شکست هایی را که هسی ها در جنگ متحمل شدند، رقم زد.
تمرکز باستان شناسان بر حفاری سنگری بود که برای دفاع از قلعه در طول نبرد مورد استفاده قرار می گرفت. وید کتس، باستان شناس اصلی در موسسه مشاوره میراث رودخانه جنوبی در نیوآرک، دل، گفت: “احساس من این بود که ما به دنبال زباله هایی هستیم که ممکن است یک پادگان دور بیندازند.” آقای. گربه ها به همراه جنیفر جانوفسکی، مدیر پارک و مورخ دانشگاه روآن در گلاسبورو، نیوجرسی، حفاری را رهبری کردند.
در عوض، حدود ساعت 2 بعد از ظهر روز 26 ژوئن، آخرین روز کار میدانی، تیم یک استخوان پا پیدا کرد. آنها به سرعت متوجه شدند که متعلق به یکی از هسیان های مهاجم بوده است. از سال 1904، زمانی که حصار جدیدی در میدان جنگ ساخته شد، این اولین استخوان انسانی بود که در این مکان یافت شد. طی چند هفته آینده، این گروه بقایای 14 نفر را بازیابی کرد که نوید میدهد که نگاه دقیقی به زندگی و مرگ نظامی در آن دوران به دانشمندان ارائه کند. او گفت: «من واقعاً فکر نمیکردم که بخواهیم یک دفن دسته جمعی انجام دهیم. گربه ها گفت.
در روز حمله در سال 1777، هسیان ها نیز مطمئناً همین فکر را می کردند. نیروی 2300 مزدور توسط سرهنگ رهبری می شد. طبق نامههای افسرانش، کارل امیل اولریش فون دونوپ، یک رهبر شجاع با خلق و خوی آتشین. از قلعه تنها 534 سرباز، از جمله اعضای هنگ ششم ویرجینیا و شبه نظامیان نیوجرسی، و همچنین اعضای هنگ اول و دوم رود آیلند، دو تا از اولین واحدهای نظامی یکپارچه کشور، از قلعه دفاع کردند. چهل و هشت سرباز آمریکایی سیاه پوست بودند. این هنگ ها همچنین شامل بومیان آمریکایی از مردم ناراگانست بودند.
سرهنگ فون دانوپ از پیروزی مطمئن بود. فورت مرسر به ژنرال نوشت: «فورت دونوپ خواهد بود یا من خواهم مرد. ویلیام هاو، فرمانده نیروهای نظامی بریتانیا. هنگامی که هسین ها به قلعه رسیدند، سرهنگ فون دانوپ افسری را فرستاد تا از آمریکایی ها بخواهد که تسلیم شوند. در این تقاضا آمده است: «پادشاه انگلیس به رعایای سرکش خود دستور می دهد که سلاح های خود را زمین بگذارند. “اگر آنها در جنگ بایستند، هیچ ربع چیزی داده نخواهد شد.”
فرمانده آمریکایی، سرهنگ کریستوفر گرین به زودی پاسخ داد: آمریکاییها این چالش را پذیرفتند و نباید هیچ یک از طرفین درگیر شوند. نبرد در ساعت 4 بعدازظهر از رودخانه آغاز شد، 13 کشتی از نیروی دریایی پنسیلوانیا بلافاصله هسیان ها را با آتش توپ بمباران کردند و سربازان داخل قلعه مرسر با تفنگ ها و 14 توپ خود باز شدند. دو گردان و یک هنگ از سربازان هسی از طریق رگبار پیشروی کردند. تهاجم آنها توسط درختانی که قطع شده بودند کاهش یافت. شاخه ها تیز شده و در یک خط در اطراف قلعه چیده شده بودند. نبرد فقط 75 دقیقه به طول انجامید. وقتی تمام شد، 377 سرباز هسی – و فقط 14 آمریکایی – کشته شدند.
وحشت آن بعد از ظهر به زودی برای باستان شناسان آشکار شد. آنها از یک گودال حفاری به عرض 10 فوت، 30 فوت طول و چهار و نیم فوت عمق، 14 جمجمه و بسیاری از استخوان های انسان دیگر را پیدا کردند. آقای. کتز معتقد است که سربازان متعلق به هنگ فون میرباخ بودند و در هنگام حمله در مرکز تشکیلات هسین قرار داشتند. جراحات یک سرباز به نام آقای گربه گفت: «یک توپ مشک در قسمت پایین کمرش در بالای جایی که لگنش باید باشد. یک گلوله سرب به وسط کمرش شلیک شد، جایی که دیگر مهره سینه ای نداشت. و سپس یک انگور آهنی یک و نیم اینچی که به نظر می رسد بازوی چپ او را برداشته است.
دکتر. جانوفسکی خاطرنشان کرد که کشتیهای روی رودخانه شلیک زنجیرهای میکردند و به سمت هسینها شلیک میکردند، مهماتی که برای از بین بردن تجهیزات کشتی طراحی شده است. آقای “این افراد تحت تأثیر انواع و اقسام چیزها قرار گرفتند.” گربه ها گفت. “این چه مکان وحشتناکی بود.”
بر اساس گزارش های نوشته شده توسط افسران بازمانده هسی، بیشتر مجروحان در میدان نبرد رها شده اند: هسی ها واگنی برای حمل آنها نیاورده بودند و سربازان آمریکایی از ترس حمله ای دیگر در داخل قلعه ماندند. ستوان گفت: “از دست دادن این همه انسان خوب برای من دردناک است، نمی توانم آن را توصیف کنم و از آن بهبودی ندیده ام.” سرهنگ لودویگ یوهان آدولف فون وورمب، که در این حمله شرکت داشت، چند روز بعد نوشت. تراژدی مجروحان بیچاره ما در آمریکا بدون اشک ریختن قابل وصف نیست و کسانی که در کنار دشمن مانده اند هیچ کمکی ندارند.»
در آن شب، گروهی از سربازان آمریکایی برای تعمیر برخی از تجهیزات دفاعی جرأت کردند. صدایی از میدان نبرد بلند شد: هر که هستی مرا از اینجا ببر. سرهنگ فون دونوپ بود که از ناحیه ران مورد اصابت گلوله قرار گرفته بود.
به گفته کاپیتان توماس آنتوان مودویت دو پلسیس، مهندس فرانسوی که گروه را رهبری می کند، یک سرباز آمریکایی فریاد زد: “خب حالا، آیا توافق شده است که هیچ یک چهارمی داده نشود؟” سرهنگ پاسخ داد: من در دست شما هستم. شما ممکن است انتقام خود را بگیرید.» آمریکایی ها او را به قلعه آوردند و از او مراقبت کردند تا اینکه یک هفته بعد درگذشت.
بقیه مجروحان هسی در همان جا رها شدند تا روز بعد، زمانی که سربازان آمریکایی وظیفه دفن مردگان را بر عهده گرفتند. خندق روبروی قلعه ممکن است مکان آسانی برای دفع اجساد بوده باشد. جانوفسکی گفت. “آیا ما به کسی نگاه می کنیم که تیر خورده، مرده و دفن شده است؟” او گفت. «یا ما به دنبال کاری هستیم که حزب دفن در اکتبر انجام داد. 23، 1777، که اساسا اجساد را در یک سوراخ مناسب قرار می داد؟
اولین استخوان انسان بازیابی شده، استخوان ران، در گودال حفاری توسط جو ریلی، یک حشره و داوطلب تاریخ خود و وین ویلسون، یک بیل مکانیکی داوطلب دیگر، پیدا شد. به محض ظهور، تمام حفاری متوقف شد – روش استاندارد زمانی که استخوان های انسان پیدا می شود. آنا دلانی، انسان شناس پزشکی قانونی پلیس ایالت نیوجرسی، فراخوانده شد و او تشخیص داد که استخوان ران متعلق به فردی نیست که اخیراً فوت کرده است. او گفت که وضعیت پیشرفته وخامت آن این را آشکار کرده است.
در هفته های آینده، خانم دیلینی کمک کرد تا تمام بقایای انسانی از سایت خارج شود و آنها را در آزمایشگاه خود نگهداری کرد، جایی که آنها تجزیه و تحلیل خواهند شد و امیدواریم جزئیات زندگی سربازان را فاش کنند. او و توماس کریست، انسانشناس پزشکی قانونی در دانشگاه یوتیکا که روی بقایای جنگی انقلابی کار کرده است، قصد دارند ترکیب شیمیایی استخوانها را مطالعه کنند. برخی ایزوتوپهای پایدار و وجود عناصر کمیاب میتوانند به تعیین محل رشد یک فرد و رژیم غذایی و سلامت آن شخص در آینده کمک کنند.
خانم. دیلینی و دکتر. کریست همچنین امیدوار است بتواند DNA را از استخوان ها و آثار خون روی برخی از مصنوعات بازیابی کند. تحلیل ژنتیکی ممکن است به محققان این امکان را بدهد که درختان خانواده سربازان را بازسازی کنند و هویت آنها را بیاموزند. دلانی گفت: «اینکه بتوانیم نام یکی از این سربازان را پس بدهیم، به خانوادهشان چیزی پس بدهیم، فکر میکنم این در واقع هیجانانگیزترین بخش کل فرآیند است.» پس از تکمیل تجزیه و تحلیل، استخوان ها در مکانی که هنوز مشخص نشده است، دوباره دفن خواهند شد.
برخی از مصنوعات به دست آمده از این سایت داستان خود را بازگو می کنند. یک ردیف دکمه پیدا شد، طوری که روی کتی گذاشته شده بود که در سنگر انداخته شده بود و پوسیده شده بود. دکمه ها مطابق با توضیحات مربوط به لباس های هنگ فون میرباخ، دکتر. جانوفسکی گفت. او مشکوک است که این کت ممکن است برای انتقال اعضای بریده بدن به سنگر استفاده شده باشد.
یکی دیگر از مصنوعات جالبی که در این مکان یافت شد یک سکه طلای بریتانیایی بود که حدود یک ماه حقوق برای یک سرباز معمولی ارزش داشت. کتس فکر می کند که ممکن است به ستوان تعلق داشته باشد. سرهنگ ارنست رودولف فون شیک که فرماندهی هنگ هسین را برعهده داشت و در جنگ جان باخت.
برای دکتر جانوفسکی، بقایای انسان به داستان نبرد تلخی می بخشد. در میان کشته شدگان مردی بین 17 تا 19 سال، هم سن بسیاری از دانشجویان تاریخ او بود. او گفت: «تعداد بسیار کمی از ما خشونت میدان جنگ را دیدهایم، و این همان چیزی است که در ماههای گذشته به آن نگاه کردهایم. “من احساس می کنم ما وظیفه داریم به بازدیدکنندگانمان کمک کنیم آن لحظه را درک کنند.”