در کتابخانه مدرسه ابتدایی من، پلههایی با فرش نارنجی وجود داشت که میتوانستید با لباسهای OshKosh B’Gosh خود بخوابید، در حالی که برای گزارش خود در مورد Warren G. Harding به دایره المعارف کتاب جهانی مراجعه میکردید. هنگامی که کارت های شاخص کافی برای تکمیل طرح کلی جمع آوری کردید، به بخش داستان های تخیلی قدم می زنید. در آنجا، زیر موبایلهای رخت آویز که بهطور تنبلی از نور مسیر میچرخند، انگشت خود را در امتداد یک قفسه فلزی خنک میکشید – نیازی به مراجعه به کاتالوگ کارت نیست، این قلمرو آشنا بود – تا زمانی که به یک قفسهای که بارها مورد بازبینی قرار میگرفتید، برخورد کردید. جلد شومیز «برای همیشه» اثر جودی بلوم.
صفحه اول فصل 12 دائماً گوش سگ بود و ستون فقرات کتاب طوری شکسته بود که صفحات به یک صحنه جنسی باز می شد، صحنه ای که از ته دل می دانستم. من تنها نبودم! «برای همیشه» سر میزهای ناهار و گذرگاهها با صدای بلند در هنگام خواب زمزمه میشد (بسته به زیرزمین و مدت زمانی که داشتیم تا «ویدیوهای جمعه شب» بعد از نیمهشب پخش شود). ما با کتاب جمعی و محاصره شده خود با احترام به متنی ارزشمند برخورد کردیم که اسرار کیهان را در خود جای داده بود – که به نوعی همینطور بود.
اما سکس تنها موضوعی نیست که ژنرال Xers از جودی بلوم، که اکنون 84 ساله است، در مورد آن یاد گرفت. رمانهایی که شانه به شانه «برای همیشه» مینشینند، مسیری نابسامان در تغییر، عدم قطعیت، تنهایی و آفتهای بیشماری دیگر در دوران نوجوانی ایجاد کردند. در جایی که والدین لکنت زبان و معلمان بهداشتی مضطرب دست و پا می زدند، بلوم زبان ساده ای برای مکالمات شرم آور و ناخوشایند ارائه کرد. او صداقت را به یک شکل هنری ارتقا داد.
زمانی که بچه دار شدم، آثار بلوم به شکلی منظم در جعبههای بسته بندی شده بود، اما من در برابر اصرار ذخیره کردن آنها مقاومت میکردم، و میخواستم دختران و پسرم در صورت لزوم، رمانهای او را به همان شکلی که من انجام دادم ببینند. کتابها یکی یکی از کتابخانه مدرسه به خانه میآمدند: «این وسط یک کانگورو سبز است»، «سوپر فاج»، «بعد دوباره شاید نخواهم»، «خانه ایگی». وقتی متوجه شدم خدایا آنجا هستی؟ من هستم، مارگارت.» از طریق آینه عقب مینی ونم می دانستم که خواننده ردیف سوم بیشتر از آنچه که به نظر می رسد به نوجوانی نزدیک شده است.
تا حدی با الهام از مراسم غسل تعمید منطقه خدمات جودی بلوم در پارک وی گاردن استیت، تصمیم گرفتم کتابهای راهنما را که به دو نسل کمک کرده تا در مرحله گیجکننده زندگی حرکت کنند، دوباره مرور کنم. من همچنین چندین کتاب بلوم را برای بزرگسالان شخم زدم، از جمله “همسر”، “خواهران تابستانی” و جدیدترین رمان او، “در رویداد بعید”. آنها مثل همیشه فریبنده هستند – و “همسر” یادآوری است که زنان راه هایی را پیش از عقب نشینی به سمت بندگی کامل دارند.
اما صفحاتی که تا کردم و علامتگذاری کردم، همه در رمانهای بلوم برای خوانندگان متوسطه و جوان بودند، و برنامه درسی بسیار وسیعتری را نسبت به برنامه درسی که وقتی برای اولین بار کتابها را در دهه 1980 کشف کردم، تداعی میکردند. در اینجا رمان های بلوم مورد علاقه من هستند (اگر مخالفید به من بگویید!). مانند من آنها را ببلعید و شما نیز در برخی از موضوعات ماندگار دوران کودکی، مدرک لیسانس افتخاری کسب خواهید کرد.
من جان همسایه ام را می خواهم.
بلوم می نویسد: «اندرو مارکوس کک و مک می خواست.آب کک و مک» (سنین 6 تا 10؛ منتشر شده در 1971). او ادامه می دهد: «اگر او مانند نیکی کک و مک داشت، مادرش هرگز نمی دانست که آیا گردنش کثیف است یا نه. بنابراین او مجبور به شستشو نیست. و پس از آن او هرگز برای مدرسه دیر نمی شود. اندرو بیچاره شارون، یکی از دانشآموزان کلاس دوم، دستور العملی برای یک معجون منزجر کننده به او میفروشد که ظاهراً رنگدانهای که آرزوی آن را داشت را به پل دماغش میرساند: آب انگور، سرکه، خردل، مایونز، آب لیمو، سس کچاپ. اصل مطلب این کار نمی کند و اندرو بیمار می شود. سپس او بر روی صورت خود کک و مک می کشد و معلمش به کمک دستور العملی برای از بین بردن لکه ها ارائه می دهد. درس آموخته شده: با کسی که هستید راحت باشید. من عاشق این هستم که چگونه مادر اندرو با وزندگی به او دستور می دهد تا کنار خانه همسایه تاب بخورد تا بعد از مدرسه کلیدی را بردارید. او آنقدر مشغول بازی با ورق است که اجازه ورود او را نمی دهد. خوش به حال او.
خواهر و برادرهایم دارند برایم موز می رانند.
همه کتاب های فاج – “قصه های یک هیچ کلاس چهارم” (سنین 8 تا 12، منتشر شده در 1972)، “Superfudge”، “Fudge-a-Mania.” و “دبل فاج” – برای افرادی که با پویایی پیچیده خانواده دست و پنجه نرم می کنند باید مطالعه شود. اما “قصه ها” مورد علاقه من است زیرا صحنه را بسیار عالی تنظیم می کند. بلوم ما را با والدین هچر و پسران مخالف قطبی آنها آشنا می کند: پیتر، دانش آموز کلاس چهارمی که خوش نیت است و مشتاق خوشحال کردن است، اما نه به شکلی آزاردهنده، و برادر کوچکش، فاج، که – به بیان ملایم. – یک گردباد انسانی، بچهای که هرگز نمیخواهید برایش از کودک نگهداری کنید (علی رغم جذابیتش). او پوره سیب زمینی را روی دیوار آپارتمان هچرز میمالد، دریبل لاکپشت خانگی پیتر را میبلعد و در یک شام بسیار مهم به رئیس پدرش توهین میکند. (وقتی کتابهای بلوم را در بزرگسالی میخوانید، متوجه میشوید که او چقدر به شغل والدین شخصیتهایش اشاره میکند و چقدر نسبت به مبارزات آنها حساس است.) محبت ناامیدکننده پیتر به فاج، مرهمی است برای همه ما که به طور همزمان دوست داشتهایم و از کسی که با او زندگی می کنیم متنفرم
من نیاز به دوز سریع شجاعت دارم.
شیلا تابمن، همسایه هچرها را ملاقات کنید، که قبل از شروع کلاس پنجم منهتن را برای تابستان ترک می کند. که در در غیر این صورت با نام شیلا بزرگ شناخته می شود” (سن 8 تا 12 سال؛ منتشر شده در 1972)تابمن ها به تاری تاون، نیویورک نقل مکان می کنند تا برای یکی از همکاران پدر شیلا در خانه بنشینند. (او یک استاد انگلیسی در کالج Marymount است.) ایده این است که از استخر محلی و یک سگ قرضی لذت ببریم، اما قهرمان بدبخت ما از شنا و جنیفر که “کوچولو با لکه های قهوه ای و سفید و گوش های بلند” است می ترسد – به ارواح، پیدا کردن دوستان جدید و افسانه/کابوس محلی، اسب سوار بی سر، با حسن نیت از واشنگتن ایروینگ اشاره نکنیم. اینکه او چگونه با همه (یا بیشتر) این وحشت ها دست و پنجه نرم می کند، هم واقع بینانه و هم الهام بخش است. با این حال، قبل از انتقال این کتاب به نسل جوان، توجه داشته باشید که در سال 1972 منتشر شد و بلوم از زبان آن دوران برای صحبت در مورد وزن استفاده می کند. شیلا درباره یکی از دوستانش میگوید: «فکر میکنم او چاقتر میشود» و اضافه میکند: «او باید رژیم بگیرد.»
آیا قلدرها مخفیانه ناامن هستند؟
“بلبلی(سنین 8 تا 12، منتشر شده در 1974) همراه با اخطارهای متعدد: داستان شامل یک دانش آموز کلاس پنجمی به نام لیندا است که توسط همکلاسی هایش به خاطر اضافه وزن به طرز بی رحمانه ای عذاب می شود. حتی پرستار مدرسه به او توصیه میکند – در حد شنیدن راوی، جیل، و دوستانش – از مصرف شیرینی جات صرف نظر کند. مادر جیل سیگار می کشد. یک راننده اتوبوس مدرسه به مسافرانش می گوید که ساکت شوند. به مردم دهه 70 خوش آمدید. من چنین رفتاری را نمی پذیرم (اگرچه نمی توانم بگویم که راننده اتوبوس را مقصر می دانم). من “Blubber” را در این شرکت نخبه گنجانده ام، زیرا خواننده را در سر یک دختر بدجنس می برد و به ما کمک می کند تا بفهمیم چه چیزی او را تشویق می کند تا کسی را انتخاب کند – و وقتی که میزها در نهایت ورق می زنند، چه احساسی دارد، همانطور که همیشه انجام می دهند. بلوم در یادداشتی در انتهای کتاب مینویسد: «قلدری اغلب توسط بچههایی که آن را در حال وقوع هستند مخفی نگه میدارند. دیگر هیچ رازی وجود ندارد. اگر برای شما اتفاق افتاد، با افرادی که بیشتر به آنها اعتماد دارید صحبت کنید. خیلی سخت است که به تنهایی نگران باشیم.»
تغییرات زیاد زندگی باعث سرگیجه ام شده است.
رمان مورد علاقه من جودی بلوم، “با بازی سالی جی فریدمن در نقش خودش(سنین 8 تا 12، منتشر شده در 1977)، این داستان با سالی در یک اتاق خواب در ساحل جرسی شروع می شود و با مادربزرگش، ما فانی، ساندویچ های ژله ای می خورد، زمانی که صدای ناله بینگ کرازبی توسط یک گوینده رادیو قطع می شود:جنگ تمام شده است.صدایش در آخرین کلمه می شکند. غریبه ها در آشپزخانه می رقصند و با پرچم های آمریکا در پیاده رو راهپیمایی می کنند. اما برای خانواده فریدمن از الیزابت، نیوجرسی (جایی که بلوم بزرگ شد)، موج جدیدی از استرس به سرعت وارد میشود: برادر سالی، داگلاس، در بهبودی از عفونت کلیه مشکل دارد، بنابراین آنها موقتاً به ساحل میامی نقل مکان میکنند تا به او زمان بدهند. در خورشید. سالی دلتنگ پدرش است که دندانپزشک است (همانطور که پدر بلوم بود). بازدیدهای او کم و زیاد است. و او مشغول تلاش برای درک زندگی جدیدش است: چرا یک خانواده سیاه پوست نمی تواند سوار واگن قطارش شود؟ آیا همسایه ترسناک او واقعاً هیتلر در لباس مبدل است؟ آیا او هرگز ستاره سینما خواهد شد؟ برای سالی، هیچ پاسخ آسانی برای هیچ یک از این سوالات وجود ندارد. حضور خانواده پیچیده و دوست داشتنی او تنها وجه مشترک است.
من به دوره نهایی تصادف در بلوغ نیاز دارم.
این چیزی است که من در مورد آن به یاد داشتم تو هستی خدا؟ من هستم، مارگارت.» (سنین 9 تا 12؛ منتشر شده در 1970) قبل از اینکه برای اولین بار در 35 سال گذشته، شناختهشدهترین و محبوبترین رمان بلوم را مرور کنیم: «ما باید، باید، باید سینهمان را بزرگ کنیم!» این شعار به من چسبیده است زیرا نام ها و کلمات بی شماری به هوا تبخیر شده اند. برای افراد ناآشنا، این همان چیزی است که مارگارت سایمون و همکلاسی کلاس ششم کلاس ششم پیش از نوجوانی اش (به اختصار PTS) تکرار می کنند و در حال تخیل در مورد ارتقای سوتین خود به واقعی هستند. ما با مارگارت از طریق یک سری یادداشت های روزانه دردناک و همیشه صریح آشنا می شویم، که در آن او با اعتقادات مذهبی خود و تغییرات فیزیکی و جغرافیایی دست و پنجه نرم می کند (خانواده او به تازگی از شهر نیویورک به حومه نیوجرسی نقل مکان کرده اند). به ندرت پرتره ای صمیمی تر، ظریف تر و آسیب پذیرتر از دختری در لبه پرتگاه وجود داشته است. یک بار دیگر، مادربزرگی را در نقش اصلی پیدا میکنیم – این بار با یک کیسه گوشت ذرت و نان چاودار ظاهر میشود، زیرا به قول خودش، “هیچ جایی مانند نیویورک غذاخوری ندارد!”
من با از دست دادن غیرقابل تصوری دست و پنجه نرم می کنم و به نظر نمی رسد راهی برای رهایی پیدا کنم.
“چشم ببر(سن 12 سال به بالا؛ منتشر شده در 1981) نسبت به دیگر کتابهای بلوم تیرهتر است و در به تصویر کشیدن خشونت با اسلحه به طرز وحشتناکی به موقع است. رمان با تشییع جنازه پدر شخصیت اصلی آغاز میشود که در یک 7-Eleven در آتلانتیک سیتی چهار گلوله به سینهاش شلیک شد. دیوی وکسلر 15 ساله و برادرش 7 ساله است. نه تنها مادر بیوه آنها کاملاً بیچاره است، بلکه باید بدون بیمه عمر یا پس انداز نیز پیش برود. (مطمئنم که اولین باری که این کتاب را خواندم، این جزئیات بالای سرم شناور شد؛ حالا آنها باعث سردی من میشوند.) پس از اینکه دیوی چندین بار غش میکند و تشخیص داده میشود اضطراب دارد – کلمهای که در بسیاری از افراد ظاهر نشد. رمانهای سال 1981 – وکسلرها و گربهشان، مینکا، به لوس آلاموس، NM میروند تا با عمه و عموی دیوی وقت بگذرانند. آنجا، در میان کوهها (که به نظر میرسند «گویا از پاپیه ماشه ساخته شدهاند»)، فصل بعدی آنها شروع به شکلگیری میکند. بله، دیوی عطر چارلی میزند. بله، عمه بیتسی وقتی حالش خوب نیست به او یک براندی پیشنهاد می دهد. اما علیرغم جزئیات سرگرمکننده و قدیمی (به هر حال، آیا اشاره کردم که پدر مارگارت مشترک پلیبوی است؟)، بلوم داستانی تکاندهنده و کاملاً مدرن از بقا پس از تراژدی را ارائه میکند.
من چند سوال در مورد رابطه جنسی دارم
بیایید بگوییم که فصل 12 تنها بخش قابل توجه نیست “برای همیشه” (سن 14 سال به بالا، منتشر شده در 1975)، که داستانی لطیف از عشق اول است و یکی از بهترین سطرهای تاریخ را دارد: “سیبیل دیویسون دارای هوش نابغه ای است و حداقل شش پسر مختلف او را گذاشته اند.” آخرین نسخه با یادداشتی از بلوم شروع میشود: «در کتاب، کاترین از یک کلینیک بازدید میکند و نسخهای برای قرص به او داده میشود. امروز به او گفته میشود که استفاده از کاندوم، همراه با هر روش دیگر پیشگیری از بارداری ضروری است، تا خطر ابتلا به یک بیماری مقاربتی را کاهش دهد. او همچنین شامل اطلاعات تماس برای والدین برنامه ریزی شده است. مثل همیشه، جودی بلوم ما را تحت پوشش قرار داده است.