حالا بیایید در مورد خود معبد صحبت کنیم، با پیوند دادن تجربه دیزنی به سه موضوع آشنا. اول، نظری در مورد دنیای دیزنی و انحطاط: غیرممکن است که حتی زمان کمی را در سیستم پارک بگذرانید و تحت تأثیر عملکرد خوب قرار نگیرید. با کارایی و توجه به جزئیات، نکته سنجی و تمیزی با درک دقیقی از آنچه که مناظر خیابانی و معماری را چشم نواز می کند. هیچ رکود و پوسیدگی، هیچ چشم ناهنجاری، هیچ ناهماهنگی بین مراقبت از یک دوره یا سبک در مقابل دیگری وجود ندارد. بخشهای قدیمی کاملاً حفظ شدهاند، گویی توسط NIMBYترین تابلوی حفاظتی تاریخی – و با این حال درست همانجا، در حیاط خلوت خود، قسمتهای جدیدتر، منطقه جنگ ستارگان و تجربه آواتار بالا میروند و بهترین پارک موضوعی فعلی را ارائه میکنند. فنآوریهایی برای مطابقت با نابهنگاریهای عاشقانه حفظ شده.
این روزها تفسیرهای زیادی در مورد اینکه چگونه آمریکا برای ساختن چیزها تلاش می کند، تلاش می کند تا از سرمایه انسانی و استعدادهای ما استفاده کند، اجازه می دهد تا زیرساخت های ما از بین برود در حالی که پروژه های جدید در نوارهای اداری مومیایی می شوند، وجود دارد. چنین احساس بیهودگی در دنیای دیزنی وجود ندارد، با این حال، جایی که زیرساختها میدرخشند، زیرساختهای جدید مطابقت دارند یا از قدیمیها فراتر میروند، هیچ خماری پس از کووید وجود ندارد و همه جا احساس میکنید که هوش مشتاق به کار گرفته میشود. (فقط یک مثالی که متوجه شدم در حال چرخیدن هستم، سافاری در قلمرو حیوانات: به این فکر کنید که چقدر تلاش، برنامه ریزی و دانش فنی و جانورشناسی باید برای ایجاد زیستگاهی انجام شده باشد که در آن بتوانید انبوهی از پارکبازان را در اتوبوسها بچرخانید و ایجاد کنید. توهم جنگل و ساوانا با مگافونای کاریزماتیک که در هر قدمی قابل مشاهده است.)
شاید بپرسید چه اتفاقی برای آمریکا افتاد که مردی را روی ماه نشاند؟ دوستان من، آمریکا که می تواند انجام دهد هنوز وجود دارد – در دیزنی مشغول ساخت و ساز است. روح برنامه آپولو در شبیهسازی آواتار پرواز گذرگاه زنده میماند (به شدت توصیه میشود!)، نمونهای برجسته از نابغهای که در شرایط منحط کار میکنند و نه مستعمرههای مریخی که زمانی تصور میکردیم، بلکه شگفتانگیزترین سرگرمیها را میسازند.
بعد، نظری در مورد دنیای دیزنی و شایسته سالاری: تنها چیزی که در مورد پارکها برای مشتریانشان کارآمد نیست، خطوط بیپایان و تقریباً ابدی در فصول ترافیک بالاتر است. همه همکاران حرفهای تحصیلکردهمان به ما هشدار دادند که تنها راه مقابله با این واقعیت، خرید از سیستم مبتنی بر برنامه «Genie+» و «Lightning Lane» پارک است، جایی که با هزینه نسبتاً کمی میتوانید ورود سریعتری به پارک را برنامهریزی کنید. هر روز تعدادی سواری اصلی اما هیچ چیز در مورد آن هشدارها واقعاً ما را برای واقعیت پیچیدگی آن سیستم آماده نمیکند، خواستههایی که حتی از پارکبازان با فنآوری برای تماشا کردن و مانور دادن و ضربه زدن در زمانی که فرصت پیش میآید – گرفتن رزرو رستوران و همچنین سواری، متعادل کردن زمان اتوبوس در برابر پنجره های لایتنینگ لین در برابر نیاز به چرت زدن و نوشیدنی، تجربه پارک به طور مداوم از طریق صفحه نمایش آیفون واسطه می شود. فقط مداخلات دور و خداگونه یک دوست قدیمی و کهنه کار دیزنی به ما نوافیت ها این امکان را داد که در سیستم حرکت کنیم، در زمان قابل قبولی به کوه فضایی برسیم یا در بوفه خانه تاسکر، خسته، خسته شده باشیم.
و همه اینها، در قسمتی از آن به ذهنم رسید، کاملاً مطابق با یک حساسیت شایسته سالارانه بود – میل به ممتاز بودن و در عین حال احساس می کنید که دائماً این امتیاز را کسب می کنید، و دائماً آن را از طریق تلاش های بی اندازه و کار بیش از حد استرس زا توجیه می کنید. زیرا کاری که ما انجام میدادیم این بود که بهعنوان اشراف زاده زندگی میکردیم، و مزیتهای ناعادلانهای را نسبت به تودههای آفتابپز در خط آمادهباش خریداری میکردیم. اما در ایجاد این سبک زندگی اشرافی تا این حد استرس زا، بسیار وابسته به ناوبری پیچیده و تخصص دوستانمان که از راه دور توزیع شده است، این احساس را نصیب ما کرد که شاید واقعاً مستحق این مزیت بودیم. ما هیچ کاری به این خشن انجام نمی دادیم بریدن خط. مانند خود متقاضیان کالج مدتها پیش، ما تازه بودیم قبولی در یک آزمون.